-
فکر می کنم....!
دوشنبه 20 اردیبهشت 1395 13:38
فکر می کنم که از یه جایی به بعد دیگه اونقدر با همسرت یکی می شی ، که هم راحت دعوا می کنی و هم راحت آشتی! دیگه اقدام برای آشتی مثل قبل سخت نیست! احساس اینکه مظلومی رو بهت نمی ده، بیشتر مثل اینه که " حقمه که الان نخوام قهر باشیم" و طرف دیگه هم معمولا استقبال می کنه! یعنی مطمئنی که استقبال می کنه! خب! الان دیگه...
-
به کارگردان ابد و یک روز!
چهارشنبه 15 اردیبهشت 1395 17:35
با کسی رفتم این فیلم رو دیدم که یه جورایی تو زندگیش سمیه بود! و من از نزدیک شاهد بودم. شاهد ترک فرستادن! شاهد سوزانده شدن فرش ها! شاهد اینکه پدرش رو بی هوش و گوش می آوردن خونه ! شاهد اینکه آویزون دوزار پول می شد . شاهد التماساش! شاهد اینکه بارها دربدر این بود که یکی درکش کنه و به حرفش گوش بده ! شاهد اینکه یه سمیه تو...
-
بله! همینه دیگه!
چهارشنبه 15 اردیبهشت 1395 17:18
سلام . نمی تونم رمان بخونم و خیلی تو جوش نرم. مثلا یه رمان که هیجان انگیز و پر از شادی است و چیز های خوب(داریم؟) منو هیجان زده می کنه. ولی وقتی یه فضاییی غمگین باشه، یا خیلی با اون شخصیت رمان که مظطرب و ناامیده همزاد پنداری(همذات پنداری) کنم، تمام روز انگار برا خودم اتفاق افتاده! تازگی ها دارم به یه چیزهایی می رسم. و...
-
;در ادامه دعوا
چهارشنبه 1 اردیبهشت 1395 08:03
یه چیز دیگه که تو دعوای پریشب خیلی جدید بود، یکی به دو کردن بود. به اینصورت که اون می گفت : نبود من می گفتم بود اون می گفت نبود من می گفتم بود و ... بلاخره هیچ کدوم هم خسته نمی شدیم و گاهی یه کامنت کوچولو وسطش می ذاشتیم مثل این: این که جدید نیست ، تا حالا صد بار بوده. بعد اون می گفت نبودو ... به همین مسخرگی ها! فکر...
-
زدیم به تیپ و تاپ هم
دوشنبه 30 فروردین 1395 23:20
خیلی مسخره شروع شد ولی خیلی کلاسیک به دادو بیداد و یکی به دو رسید و بعدش یکی زدیم و فکر کردیم مثل همیشه برگشت ندارد، که لامصب بسیار محکم روی ساعدمان برگشت داده شد و هم اینک بسیار جدی قهریم و مدیونید اگه فکر کنید ما کلی گریه نکردیم و اینکه همسر به تلافی بی خوابی دیشب امروز ا ز ساعت 6 خوابیده و برای شام هم بیدار نشده و...
-
مکالمات من و دختر عمو در تله
دوشنبه 30 فروردین 1395 23:09
این http://s7.picofile.com/file/8247776442/%D8%B4%D8%B3%DB%8C.png نمی دونم چرا عکسش نمی یاد؟
-
اصن دلم می خواد!
شنبه 28 فروردین 1395 19:55
سلام! سال نو مبارک! روز زن و مرد مبارک! و همه اعیاد دیگه هم همینطور! اینکه فروردین تموم شده و من هنوز برنامه ریزی برای سال جدید نکردم و کاراهام مونده و اینا همش به کنار! هوا چقدر خوبه! با همه وجود می شه لذت برد! چرا ناف ما رو با نگرانی بریدن؟ کاش یه بی خیالی بود ناف منو می برید! منظورم گش.. نبودها! یعنی بی غم! مامایی...
-
و من یتوکل علی الله...
پنجشنبه 15 بهمن 1394 08:31
....فهمو حسبه...
-
موفقیت!
جمعه 25 دی 1394 17:24
فقط اومدم اینجا هم بنویسم خدایا شکرت! می خوام یادم بمونه! کی می گه وقتی یه کاری رو شروع می کنی و نصفه و نیمه ولش می کنی خیلی بدتر از وقتیه که شروع نکردی؟ کجا آدم هایی که شروع های زیادی رو تجربه می کنند مثل اونایی هستند که کمتر به اغاز کردن فکر می کنند؟ هرگز! همیشه اونایی که یه تجربه هایی دارن از اونایی که ندارن...
-
یلدا
سهشنبه 1 دی 1394 12:28
دختر عموهای گرامی زنگ زدن و گفتن که شب کجایی؟ گفتیم خونه. گفتن که پس یلدا میاییم پیشتون و ما... تازه فهمیدیبم که شب یلداست شب! با کلی مشاوره با مهمونا ، شام از فسنجون به ته چین مرغ و سالاد تغییر یافت. یه کیک کدو تنبل هم پختیم و منتظر میهمان ها وهمسر ، که بیایند . اومدند و نامردا ساعت 11 رفتن. خوابشون می اومد. . مهمونه...
-
اصل 10 نود
یکشنبه 29 آذر 1394 13:48
سلام برگرفته نمی دونم از کجا! روزی من با یک تاکسی به فرودگاه می رفتم. ما داشتیم در خط عبوری صحیح رانندگی می کردیم که ناگهان یک ماشین درست در جلوی ما از جای پارک بیرون پرید. راننده تاکسی ام محکم ترمز گرفت.ماشین سر خورد، و دقیقاً به فاصله چند سانتیمتر از ماشین دیگر متوقف شد! راننده ماشین دیگر سرش را ناگهان برگرداند و...
-
سلام
دوشنبه 16 آذر 1394 10:30
من آدم حسودی ام. خیلی بده ! می دونم. ولی حسودم. دقیقا وسط نوشتن این پست فهمیدم ها! تا حالا اصلا به این باور نرسیده بودم. ولی الان فهمیدم. اونقدری که پستی که می نوشتم رو پاک کردم و این افاضات رو نوشتم تا یادم بماند.
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 23 مهر 1394 13:15
ازینا تو خونه هاتون داشتید؟ وحشت داشتیم از رفتن به اون سمت حیاط ! می دونستیم اونجا خونه همه عقرب های خونه است. عقرب، کژدم (kazhdom)، بالشت مار، کوزوک (kavazzook)، هزارپا، سوسک و کلی حشره دیگه... الان ولی 20 سالی هست که اون پایین چیزی نمی گذارن برای سرد موندن در طول سال. باورتون می شه تابستونا برای فرار از سرما اون...
-
یا علی
یکشنبه 12 مهر 1394 13:54
ناد علی! سلام دعای ناد علی رو می شناسی؟ من خیلی دوستش دارم. یه دبیر داشتیم بالای تخته می نوشت : هر کس به کسی نازد، ما هم به علی نازیم. ولی واقعا عالم به علی نازد. آرزو می کنم صاحب دعای ناد علی ، خودش انتقام مظلوم های منی رو بگیره! آمین!
-
شکرا لله!
دوشنبه 6 مهر 1394 22:48
سلام خدایا شکرت! ممنونم از اینکه هوامو داشتی! ولی خدایا رحم کن! به همه مون! منی شد یه سرزمین پر از درد! یه سر بیای این پایین رو زمین می بینی که خیلی ظلم داره بیداد می کنه! می دونم بازم این انسان ظرفیت تحمل بدتر هاش رو داره! ولی ! ....
-
مهمونی
جمعه 27 شهریور 1394 20:10
سلام قبل نوشت: بگید اون سد اسمش چیه؟ خوبید؟ خدا رو شکر! ما امروز رفتیم مهمونی خونه دختر عموم . مجرده، قبلا گفتم. ما و دایی اش رو دعوت کرده بود. اینم میز غذاش: خورشت هویج و خلال پرتقال، ته چین مرغ، سالاد، ژله رولتی و تیرامیسو هم درست کرده بود که عکس یادم رفت .
-
خوشحال
شنبه 21 شهریور 1394 19:11
سلام بله و اینطوریاست که ما از یه توبیخ، جان سالم به در بردیم. و عبرت نگرفتیم و باز داریم وقت تلف می کنیم. ولی واقعا این دفعه دیگه آدم شدم.! قول! شما رو به دیدن یک عکس زیبا و غریب دعوت می کنیم البرز با شکوه!!!! دماوند پای در بند! اون سدی که کناره سمت چپ دماونده چیست؟ به کسانی که جواب درست بدن یک عدد هیوندا اعطا می...
-
سالگرد ازدواج
پنجشنبه 19 شهریور 1394 10:49
مرداد ماه تولدم بود. و من از سه روز مانده به تولدم ، کلا فراموش کرده بودم. شب قبلش همسرم گفت که مگه نمی خواستی بری خرید کفش و مانتو، بیا بریم. هم یه دوری می زنیم و هم خرید کن. رفتیم مرکز خرید لاله. من کلی دلم و کمرم درد می کرد ، ولی پیشنهاد خرید با همسرم خیلی خوب بود. اصولا با ایشون بهترین خرید هام رو می کنم. خلاصه!...
-
چی بودم، اگه شده بود؟
جمعه 13 شهریور 1394 20:33
این صرفا یک خاطره گند است! می تونید نخونید! سال 1379، بعد از یک اردوی یک روزه به دانشگاه برگشتیم، ساعت 11 شب، میدان آزادی مشهد. درب ورودی دانشگاه، (درب اصلی آن ، آن زمان مستقیم به میدان آزادی باز می شد و حالا به سمت ورودی پارک ملت است). برای رفتن به خوابگاه دیر تصمیم گرفتم و از سرویس جا ماندم، و مجبور شدم برای گرفتن...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 13 شهریور 1394 20:12
یادش به خیر ! اون یارو که پست قبل حالش خوب بود و یادتونه؟ خودشونم، با حالی بسیار گ....! گفتم که گفته باشم، یادم نره!بله! اینطوریاست، اون ظاهر بسیار موجه، درون بی تربیتی داره که یکسره در حال فحش دادنه! حالا این واقعا مصداق نفاق به حساب می یاد ، که وقتی می خوای به یکی بگی " واقعا خاک بر اون هیکلت!"، "...
-
و من مسافرم ای بادهای همواره...
سهشنبه 10 شهریور 1394 11:54
مرا به وسعت تشکیل ابرها ببرید. سلام چقدر امروز پرم از حس های خوب. شاید مانیک دپرشنی هستم که دنیای دپرسیو او چند ماه است و زمان های مانیایی اش چند لحظه ، ولی راضیم. حتی اگر باز هم به بهانه یک باران، یک وعده تو خالی و سر کاری و یک آرزوی قشنگ اینقدر مانیایی شده باشم. امروز خوبم خدا! اینجا از تو سپاسگذاری می کنم. من خیلی...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 6 مرداد 1394 15:20
سلام یعنی واقعا اگه " فقط صداست که می ماند" یعنی اگه هر صدایی که در دنیا تولید شده در حال سیر در فضا باشه! بعد روز قیامت فایلشو نشونمون ندن یه وقت! اب می شیم که. فقط فایل همین 3 ماه اخیر من که 90 درصدش فحشه! خداوندا پناه ما باش در آنروز!
-
قدر
چهارشنبه 17 تیر 1394 02:38
سلام روزهای سخت می گذردن! می دونم! فقط یه کم سختن! التماس دعا! من خدا رو خیلی دوست دارم. فقط یه کم دلخورم همین! کاش نازم رو بخره! کاش یه جوری از دل همه مون در بیاره! کاش...! کاش خدا یال ا رو از بازمونده های این حادثه راحت کنه! کاش!
-
طاعات قبول
یکشنبه 31 خرداد 1394 21:55
سلام فرا رسیدن رمضان المبارک، مبارک! هیچم دیر نیست! هنو خیلی مونده تا عید! با تشنگی و گرسنگی چطورید؟ ما باز هم تنهاییم و همسر در ماموریت و اینبار خارج از کشور. فلذا ما اصلا حوصله پخت و پز نداریم. افطار امروز یک سوپ آب زیپو پختم که کافرنبیناد! یعنی موادش خوب بودا، ولی حال من الان خرابه! فکر کنید که دم افطار یه شربت کم...
-
ز گهواره تا گور دانش بجو!
پنجشنبه 31 اردیبهشت 1394 14:00
سلام من این ترم یه سری دروس خاص می گذرونم که خیلی دارن به زندگیم جهت می دن. حداقل تکلیفم با یه سری خواسته ها و کشش های قبلی ام روشن شد. دانشگاه ما تنها دانشگاه ایران است که این دروس را ارئه می کند . القصه: چند جلسه قبل سر کلاس کاربرد روانشناسی در ... صحبت بر سر این مسئله افتاد که چرا ما خواندن و تحصیل را رها نمی کنیم....
-
طالع اگر مدد کند ...
چهارشنبه 30 اردیبهشت 1394 08:31
دامنش آورم به کف... سلام جمعه رفتیم امامزاده صالح. خیلی خوب بود. چقدر حس غریبی داشتم وقتی آخرین نفر وارد مکان ضریح شدم و در پشت سرم بسته شد به خاطر اذان. اعتراف می کنم اینطور موقع ها اونقدر جو گیر می شم که دیگه بی خیال دعا و حاجت می شم و می افتم تو رودرواسی که " قربونت که راهم دادی! دیگه عرضی نیست ! همین که...
-
روز پدر
شنبه 19 اردیبهشت 1394 21:36
ما روز پدر امسال کلی برنامه با پسر ریختیم، کیک پختیم و قایم کردیم، پسر سه تا کادو درست کرد. من یک غذای خوشمزه پختم. و همسر را که روز جمعه ای هم رفته بود شرکت، حسابی سورپرایز کردیم. کیک را بردیم پارک لاله و اونجا رونمایی کردیم که اونقدر همسر عطش داشت که همش می گفت " بریم یه چیز خنک بگیریم با این کیکه بخوریم"...
-
روز همه مردان سرزمینم
شنبه 19 اردیبهشت 1394 21:25
سلام "روز پدر مبارک" مقام والای پدر و مادر بر هیچ کس پوشیده نیست. به خصوص اگر کسی خودش این رو حس کرده باشه. اونوقت می فهمه عشق پدر و فرزندی ، یا مادر و فرزندی یعنی چه؟ من از اون دسته ای بودم که چون اکثر پناه بردنم به مادرم بود. و همیشه بی تابی هاش رو زمان مریض شدنامون می دیدیم، سنگ صبورمون بود و خیلی کارهای...
-
توجه
پنجشنبه 27 فروردین 1394 19:51
بسیار عذر خواهم که رمز پست قبلی رو فقط می تونم به خانم ها بدم. خانم هایی که وبلاگ دارن.
-
شب چهارشنبه سوری و ...
پنجشنبه 27 فروردین 1394 19:49