روز مرگی های یک مامان دانشجو، شایدم ...

روز مرگی های یک مامان دانشجو، شایدم ...

می نویسم تا فراموشم نشود
روز مرگی های یک مامان دانشجو، شایدم ...

روز مرگی های یک مامان دانشجو، شایدم ...

می نویسم تا فراموشم نشود

و من مسافرم ای بادهای همواره...

مرا به وسعت تشکیل ابرها ببرید.

سلام

چقدر امروز پرم از حس های خوب. شاید مانیک دپرشنی هستم که دنیای دپرسیو او چند ماه است و زمان های مانیایی اش چند لحظه ، ولی راضیم. حتی اگر باز هم به بهانه یک باران، یک وعده تو خالی و سر کاری و یک آرزوی قشنگ اینقدر مانیایی شده باشم.

امروز خوبم خدا!

اینجا از تو سپاسگذاری می کنم.

من خیلی گشته ام و جاهایی را پیدا کردم در زندگی ام که پر است از نعمت. و خب دلیلی برای این همه افسردگی ، جز حماقت نیافته ام. و از امروز با تمام قوا باید بروم ، به سوی آرامش،

 من از امروز می دانم که همه چیز برای سعادت دارم، پس درون پر از نق را باید رها کنم.

ببار بارون! بیا پاییز!

خدایا از تو ممنونم!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد