روز مرگی های یک مامان دانشجو، شایدم ...

روز مرگی های یک مامان دانشجو، شایدم ...

می نویسم تا فراموشم نشود
روز مرگی های یک مامان دانشجو، شایدم ...

روز مرگی های یک مامان دانشجو، شایدم ...

می نویسم تا فراموشم نشود

موفقیت!

فقط اومدم اینجا هم بنویسم خدایا شکرت!

می خوام یادم بمونه!

کی می گه وقتی یه کاری رو شروع می کنی و نصفه و نیمه ولش می کنی خیلی بدتر از وقتیه که شروع نکردی؟

کجا آدم هایی که شروع های زیادی رو تجربه می کنند مثل اونایی هستند که کمتر به اغاز کردن فکر می کنند؟

 هرگز!

 همیشه اونایی که یه تجربه هایی دارن از اونایی که ندارن جلوترند!

آهای همه اونایی که به این بارو رسیدید که همه کارام نصفه می مونند و من نمی تونم هیچ کاری رو به خوبی تموم کنم و یا هیچ چی همراه همیشگی م نمی شه! با شماهام!

شماها به ازای همه شروع ها یه سری میان بر تو ذهنتون دارید که خیلی کمکتون می کنه!

ایمان داشته باشید که هیچ کدوم از روزای زندگیتون بیهوده نرفته!

اصلا نمی گم از همین امروز شروع کنید! نه ! هر وقت دوست داشتید برای خودتون برنامه بریزید و با همه پشتوانه های ذهنتون شروع کنید! هر وقت که خودتون دوست داشتید! زمان شما رو خود شما تعیین می کنید! تا هر وقت که می خواهید بخوابید و وقت تلف کنید !

مسخره نمی کنم! فقط می خوام بگم از خودتون راضی باشید! بذارید آرامش تو همه روحتون نفوذ کنه! آروم و بی دغدغه باشید! خوشحال باشید! اول از همه باید راحت و خوشحال باشید! و بدون استرس! اینطوریه که موفقیت آز آن شماست!

یلدا

دختر عموهای گرامی زنگ زدن و گفتن که شب کجایی؟ گفتیم خونه. گفتن که پس یلدا میاییم پیشتون و ما... تازه فهمیدیبم که شب یلداست شب!

با کلی مشاوره با مهمونا ، شام از فسنجون به ته چین مرغ و سالاد تغییر یافت. یه کیک کدو تنبل هم پختیم و منتظر میهمان ها وهمسر ، که بیایند . اومدند و نامردا ساعت 11 رفتن. خوابشون می اومد.. مهمونه داریم ما!

ولی خوب بود. انگیزه شدند.

http://s6.picofile.com/file/8229257734/DSC07919.jpg