روز مرگی های یک مامان دانشجو، شایدم ...

روز مرگی های یک مامان دانشجو، شایدم ...

می نویسم تا فراموشم نشود
روز مرگی های یک مامان دانشجو، شایدم ...

روز مرگی های یک مامان دانشجو، شایدم ...

می نویسم تا فراموشم نشود

قاطی پاتی

یه وقت هایی هست که اونقدر احساس طفلکی بودن داری که دلت همدردی می خواد! دقیقا در همین وقت ها هر کی بهت می رسه یا نصیحت می کنه و یا سرزنش. اونوقت دردت می شه هزارتا!

یه وقت هایی هم هست اونقدر از دست خودت ناراحتی که دلت سرزنش، توبیخ و حتی ...

اونوقت رفتارها یی می بینی پر از محبت و دلگرمی که بیشتر احساس اینکه لایق یه فصل کتکی بهت می ده!




پ.ن: از تند تند پست گذاشتن هام قشنگ معلومه من باز دارم درس می خونم و کارهام و می کنم نه؟




نظرات 2 + ارسال نظر
پژمان یکشنبه 21 دی 1393 ساعت 07:42 ب.ظ http://chashmanman.mihanblog.com/

جالبه دوستان وقتی درس می خونن فعالتر میشن. یلدا خانم هم تا درس می خوند 24 ساعته تو وبلاگش بود. ولی درسش که تموم شد به زور یه سری میزنه. فکر کنم زمان درس خوندن اینطور چیزا جذاب تر میشن

سلام
اصولا وقتی کار داری ، یاد همه چیز هایی که دوست داری می افتی و می خوای در بری

نهالم یکشنبه 21 دی 1393 ساعت 01:46 ب.ظ

یوقتایی هست که دلت واس خودت میسوزه و این بدترین حالته.
هیییی خواااهررررر

هیییییییی...هع
الان با خودم دوستم
توام با خودت دوست باش

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد