روز مرگی های یک مامان دانشجو، شایدم ...

روز مرگی های یک مامان دانشجو، شایدم ...

می نویسم تا فراموشم نشود
روز مرگی های یک مامان دانشجو، شایدم ...

روز مرگی های یک مامان دانشجو، شایدم ...

می نویسم تا فراموشم نشود

باباهای خوش شانس

سلام

همه کار می کنیم. از غذا پختن، تا شستن و رفتن و ببر کلاس و بیار و هر خرده فرمایشی دارن اجرا کن و بازی کن باهاشون و هزار تا گیر دیگه.

اونوقت کی خوبه؟ بابا!

چرا؟ چون همش با هام بازی می کنه. تازه مثل تو هی دعوام هم نمی کنه.

می گم: من که اینقدر باهات بازی می کنم. بعدشم اگه تو هی حرصم ندی که من هی دعوات نمی کنم که .

می گه: باشه اصن بابا خیلی خوبه. همه چی هم برام می خره. تو هی می گی " اگه شد" ولی بابا همیشه می گه باشه.


چند روزی بود که با توپ می کوبید به مبل ها و سینما خانواده، که ما هم تذکر پشت تذکر ، اما اثر نداشت که نداشت. امروز دیدم که پلاستیک کاور مبل ها ی مهمان کاملا پاره شده. به اطلاع پسر رساندیم و نتیجه کارشان را نشانشان دادیم.


الان اومده می گه :" مامان می شه بیای اون پلاستیکه رو بدوزی تا درست بشه؟"

می گم :" چرا؟ مگه بده؟"

می گه:" بیا دیگه! من نمی خوام بابا ببینه! درستش کنیم ! باشه؟"

به کارم ادامه دادم و در همون حین هم گفتم:" حالا بابا ببینه مگه چی می شه؟"

بغض کرد و گفت:" دعوام می کنه! "

خنده ام گرفت. گفتم : بابا؟ دعوا؟ نهایت چپ چپ نگات می کنه.

آقا داشت گریه اش می گرفت:" نه! چپ چپ هم خیلی بده که! بعد از چپ چپ هم یه کم باهام حرف نمی زنه. شاید هم مجبور شم بگم ببخشید. بیا درستش کنیم با هم. (مشکلاتی داره بچم)


رفتیم با هم چسبش زدیم.



پ ن: حالا اگه من داد بزنم، جیغ بزنم، اینقدر حساب نمی بره که از باباش می بره. شانسه باباها دارن ها! همیشه بچه ها دوست دارن در نظرشون منزه باشن.


پ.ن: خدا همه باباها رو برای بچه هاشون حفظ کنه.



پ.ن:

خودش ، خودش رو به بابابش لو داد. فکر می کنید چی شد؟ باباش یه کم نگاش کرد (یه ذره شبیه به چپ چپ) ، بعد هم بلافاصله مسی گل زد و آقا هیجان زده به پسر می گه :" بیا اینم مسی شون !گل زد! راحت شدی؟"

پسر هم با چشم های خوشحال اومد کنارم نشست و گفت : دعوام نکرد!

من موندم  این باباش کی دعواش کرده که این پسر اینقدر حساب می بره



نظرات 8 + ارسال نظر
میرزاده خاتون چهارشنبه 10 دی 1393 ساعت 05:22 ب.ظ http://khatoonnn.blogfa.com

سلام هیوا جون
کاملن با این پست موافقم. اما فکر می کنم اینا مال دوران بچگیه. بزرگ که بشه می فهمه چقد مامانش براش زحمت کشیده و بیشتر قدرت رو می دونه

درباره سوالت منم فکر می کنم پارستزی باشه.
پرفسور مسعود یغمایی. استاد دانشگاه و یکی از بهترین جراح های فک و صورت ایرن: بزرگراه آفریقا - بلوار گلشهر
بریا عصب کشی و ترمیمی هم نگران نباش عزیزم. همون کلینیکی که تو پستم نوشتم همه دکترهاش اکسپرت و جوون و بااخلاق هستن

سلام

آره ! من خودمم تازه از وقتی راهنمایی بودم رابطه ام با مامانم نزدیک شد. ولی باباها همچنان قهرمان زندگی بچه ها می مونن.

خیلی ممنون خاتون عزیز! کمک بزرگی کردی.
لطف کردی!

ربولی حسن کور شنبه 6 دی 1393 ساعت 11:37 ب.ظ http://rezasr2.blogsky.com

سلام
خب راست میگه بچه دیگه
کی خوبه؟ بابا!

سلام
بله!
خدا همه بابا ها رو حفظ کنه!
ولی خداییش خوش شانسن!

من و پزشکی شنبه 6 دی 1393 ساعت 10:32 ب.ظ

سلام. عزیزم مرسی که به وبلاگم سر زدی . چه بچه بانمک و شیرینی. حسابی باباییه

ممنون
راست می گی ها ! اون عکسه اون گوشه عشقش به باباش رو نشون می ده. آرزو می کنم بابای پسر من و همه باباها رو خدا برای بچه هاشون حفظ کنه. هممون عاشق باباهامون بودیم مگه نه؟!

نهالم جمعه 5 دی 1393 ساعت 09:41 ق.ظ http://asemane-abie-farda.blogfa.com

خیلی سخت نگیر هیوااا
بچه ها معمولا از کسایی حساب میبرن که همیشه باهاشون مهربونن و گاهی اخم میکنن. از کسایی که زیاد دعوا میکنند بدشون میاد. البته این برداشت منه.


نه بابا !
سخت نمی گیرم
بچه ها از کسی حساب می برن که براشون مهم تر است.

Birsan دوشنبه 1 دی 1393 ساعت 06:47 ب.ظ http://birsan-21.blogfa.com/

خب حتما که نباید بزنتش همون چپ چپ نگاه کردن از زدن هم بدتره دیگه...
ولی خیلی خوبه که از باباش حساب میبره.اصلا یه قانون نانوشته هست که میگه بچه حتما باید از یکی حساب ببره و چقدر خوب که هم باباشو دوست داره و هم ازشون حساب میبره.

حساب می بره که بچه م ولی با این شل بازی های باباش ....
بیشتر نمی خواد به نظر باباش بد به نظر بیاد. همه مون همین طوری بودیم، دوست داشتیم به نظر باباهامون کامل به نظر بیاییم، مگه نه؟

kian یکشنبه 30 آذر 1393 ساعت 02:41 ب.ظ http://kianeparse.blogfa.com

سلام دوست عزیز یلدا پیشاپیش مبارک
آپ شدم بهم سر بزن

حتما

kian شنبه 29 آذر 1393 ساعت 07:33 ب.ظ http://kianeparse.blogfa.com

بهم سر بزن آپم دوست عزیز

ممنون از نظرتون!
سر می زنم

پژمان شنبه 29 آذر 1393 ساعت 09:29 ق.ظ http://lahzelahzeomrman.mihanblog.com

آخی چقدر احساساتی شدم: همین فردا باید منم یه بچه بیارم نمیشه بدون مامانش منم یه بچه بیارم؟ مامانش رو نمی خوام

خدا قسمتتون کنه به زودی انشاله!
البته همسر رو عرض می کنم.
خب باشه، بچه هم دوجین ! خوبه؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد