روز مرگی های یک مامان دانشجو، شایدم ...

روز مرگی های یک مامان دانشجو، شایدم ...

می نویسم تا فراموشم نشود
روز مرگی های یک مامان دانشجو، شایدم ...

روز مرگی های یک مامان دانشجو، شایدم ...

می نویسم تا فراموشم نشود

یا امام رضا

سال 1379 صحن سقاخونه اسماعیل طلا!  

با دختر عموم تصمیم گرفته بودیم که تا صبح حرم بمونیم. شام نخورده بودیم و رفته بودیم حرم. عموم نگران ما می شه و وقتی تلفن زدیم که به خونه خبر بدیم که شب می مونیم ، گفت بمونیم تا بیاد دنبالمون. وقتی اومد تقریبا ساعتای یازده شب بود ، مارو برد یکی از اغذیه فروشی های اطراف چهار راه شهدا و برامون ساندویچ زبون و مغز گرفت و به زور به خوردمون داد. همه چیز اونشب یه حس غریبی داشت. حال عجیب اونشب و حال عجیب عموم که الان ۱۰ ساله که زیر خاکه اونشب عجیب بود. وقتی روی زمین سرد سجده رفت و یک سجده طولانی و پر از اشک کرد و زمین خیس شد. وقتی که ساعت سه نیمه شب قصد برگشتن کردیم و از این صحن گذشتیم.  

این صحن اونشب تاریک بود و این برای من که همیشه چه روز و چه شب حرم رو پر از نور دیده بودم عجیب بود. و از اون عجیب تر جمعیت زیادی بودن که از کنار پنجره فولاد تا نزدیکی های سقاخونه خواب بودن.مریض هایی که با طناب دخیل بسته بودند به پنجره فولاد. مادرایی که نشسته خوابشون برده بود . پیر و جوون ، مرد و زن.  

دقیقا کنار سقاخونه وایستادم انگار خدا می خواست این صحنه رو حتما ببینم. در حال گذر از صحن بودیم و عموم و دختر عموم داشتن فاصله می گرفتن. لرزیدمُ مبهوت شدم . اشک چشمام رو پر کرده بود که یکدفعه ُ صدای یه جیغ بلند... و جمعیت خوابزده و حیرونی که با طناب بسته شده بودن و می خواستن از وحشت فرار کنن... هیچوقت نفهمیدم چی شد.... یه عده می گفتن که یکی تو خواب شفا گرفته و اون جیغ مال مادرش بوده که وقتی دیده بچه فلجش یکدفعه پا شده تا را بره اونطوری جیغ زده. نمی دونم در عرض اون زمان کوتاهُ یعنی نیم ساعت بعید می دونم که بشه خیلی رو صحت این ادعا حساب کرد. ولی چیزی که واقعیت داشت این بود که اون همه مریض که با امید اونجا شب رو صبح می کردن اونشب هم وحشت کردن و هم امید وار شدن. اونشب من نگران بچه هایی بودم که شفا نگرفته و نا امید رفتن، نگران مادرهای نگران بچه هاشون. نگران بچه ای که به تبرک لباساش تو تنش پاره شد.  اونشب خیلی عجیب بود. تو یه چشم به هم زدن انگار همه دنیا به اون صحن هجوم آوردن. عموم ما رو کشید و از صحن بیرون برد.  

و من هنوز هر وقت از اون جا رد می شم از امام رضا می پرسم :" دیگه به کیا شفا دادی؟ کجاها حاجتمون رو روا کردی و حتی خودمون هم نفهمیدیم که از یه دعایی بوده که یه روز رو به سوی حرمت کردیم؟ امام رضا! چرا تو دانشمند عرب و عجم بودی و ما فقط ازت حاجت می خواهیم؟ 

چرا طب الرضا تو اس.رائی.ل مورد توجه است و برای تدریس بهش رجوع می شه ولی ما خیلی هامون یک بار هم ندیدیمش؟" 

امام رضا! می شه به هر کس که دوستت داره یه کم از خودت رو بشناسونی؟  

میلادت مبارک! مبارک به همه ما!

  

آمده ام بلکه نگاهم کنی    تشنه یک صحبت طولانی ام 

آمده ام با عطش سالها      تا تو مرا عشق بنوشانی ام  

 محمد علی بهمنی 

http://s5.picofile.com/file/8139422534/photo_by_seyed_mohamad_hadi_shafiee.jpg 

چقدر ما تو این مدل هواها رفتیم حرم. خدایا شکرت!

نظرات 6 + ارسال نظر
پژمان چهارشنبه 2 مهر 1393 ساعت 10:17 ق.ظ http://lahzelahzeomrman.mihanblog.com

هیوا یه شعر گفتم برای تولد امام رضا . خواستی تو وبم نوشتمش بخونش(پست امام مهربانی ها)

ممنون . حتما می خونمش!

Birsan چهارشنبه 19 شهریور 1393 ساعت 01:57 ق.ظ http://birsan-21.blogfa.com/

سلام
تبریک با تاخیر
شعر و عکسی هم که گذاشتین خیلی قشنگن

ممنون
منبعش روش هست. یه وبلاگ که مال یه عکاس حرمه.

حمید . الف دوشنبه 17 شهریور 1393 ساعت 06:58 ب.ظ http://dr_ahmadi.mihanblog.com/

سلام
ممنون از کامنتتون و تبریک ولاذت

سلام ممنون که خوندید.انشاله که برکت امام رضا شامل زندگی شما و همه ما باشه.

ربولی حسن کور دوشنبه 17 شهریور 1393 ساعت 03:18 ب.ظ http://REZASR2.BLOGSKY.COM

سلام
زیارت قبول بعد از این همه سال!
خوبه ما هم بریم یه شب خودمونو به پنجره فولاد ببندیم بلکه از عمومی بودن بیائیم بیرون!

سلام ممنون اونجا شفا می دن، نه کارت داشجویی. البته یواشکی بگم که من کارت دانشجویی ارشد و دکتری ام رو فکر کنم که همون جا گرفتم. برای ارشد دو ماه از صبح تا 10 شب تالار مولفین کتابخونه حرم درس می خوندم و قبل از اینکه بیان دم حرم دنبالم تکیه می دادم به دیوارهای بست شیخ طبرسی و به گنبد نگاه می کردم و با امام رضا حرف می زدم. یادش به خیر! انشاله که شما هم زودتر هر چی بخواید رو بگیرید.

خورشید یکشنبه 16 شهریور 1393 ساعت 10:31 ب.ظ http://7070.blogfa.com/

دلم براش تنگ شده هیوا
دیدار من و آقا یه ساله شد
به آرامش حضور در کنارش احتیاج دارم

انشاله هر چه زودتر قسمتت بشه!

Shia Muslims یکشنبه 16 شهریور 1393 ساعت 05:24 ب.ظ http://follower12.blogfa.com

سلام
باز هم در به در شب شدم
ای نور سلام
باز هم زائرتان نیستم
از دور سلام
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
ولادت مولایمان را تبریک عرض میکنم

به وبلاگم سر بزن، نظر هم بدی چه بهتر، خواستی لینکم کنی چه بهتر تر، اگرم هیچکدومو نخواستی کچل بشی تا حالت جا بیاد!!!
کچل شدن یا نشدن مسئله این است!
به نظرم که ارزششو نداره کچل بشی! حالا دیگه خود دانی

http://follower12.blogfa.com

phantom.s.94.s@gmail.com

سلام
من هم تبریک!
نه نمی ارزه کچل بشم اومدم!
خشن!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد