روز مرگی های یک مامان دانشجو، شایدم ...

روز مرگی های یک مامان دانشجو، شایدم ...

می نویسم تا فراموشم نشود
روز مرگی های یک مامان دانشجو، شایدم ...

روز مرگی های یک مامان دانشجو، شایدم ...

می نویسم تا فراموشم نشود

پروژه... تمام

دیروز پشت سرهم تا عصر کار کردم تا وقتی همسر آمد، کار را تحویل دهم ولی خب انگار محاسباتم یه کم غلط در اومد . چون به جای 5 و نیم بعد از ظهر دیروز ، 5 و نیم صبح امروز تمام شد . و من که همش فکر می کردم فقط یه ساعت دیگه مونده، تا صبح امروز بیدار بودم و پشت کامپیوتر. یعنی حدود 22 ساعت مداوم.  

همسر را صبح بیدار کردم و فقط توانستم بگویم که:" همش رو دسکتاپه" ( فارسیش چه زشته!)  

ساعت نه پسر بیدارمان کرد و بعد از صبحانه خوابیدم تا ساعت دوازده و نیم. 

خونه ای رو تصور کنید که خانم خونه یه روز مریض بوده و رو تخت و یه روزشم پشت کامپیوتر اون هم با یه پسر شیطون. 

خلاصه که تا ساعت سه یک نفش کار کردیم.  

داشتم ظرف می شستم که  پسرم گفت می خواهد کمک کند. و دیدم با کفگیر چوبی آبی را که بریا ماکارونی کنار گذاشته بودم هم می زند. بعد صدایم کرد و گفت:" مامان! نیگا! نقاشی کشیدم با آب!" 

شما هم ببینید! 

http://s5.picofile.com/file/8137592626/IMAG0300.jpg

نظرات 5 + ارسال نظر
ربولی حسن کور سه‌شنبه 11 شهریور 1393 ساعت 11:57 ب.ظ http://http:/rezasr2.blogsky.com

سلام
هردوتون خسته نباشین

سلام
خیلی ممنون آقای دکتر!

Birsan دوشنبه 10 شهریور 1393 ساعت 12:35 ق.ظ http://birsan-21.blogfa.com/

نه این آیکن بود " " موقع نوشتن توو قسمت کامنتا دو تا نقطه اولش پاک شده راضی : ثبت شده!

آهان!
کلا نقاشی و کلاژ رو خیلی دوست داره!

Birsan یکشنبه 9 شهریور 1393 ساعت 02:19 ق.ظ http://birsan-21.blogfa.com/

آفرین،چه نقاشی خلاقانه ای کشیده راضی:

راضی:؟
مرسی عزیزم!

مونا شنبه 8 شهریور 1393 ساعت 10:33 ب.ظ

خسته نباشی :))

ممنون عزیزم

خورشید پنج‌شنبه 6 شهریور 1393 ساعت 07:21 ب.ظ http://7070.blogfa.com/

چه نقاشی جالبی
کاش رنگ داشت و رو کاغذ بود تا همه زیر و بم پسرتو ار روش میفهمیدم
البته از همینم یه چیزهایی میشه فهمید

واقعا؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد