روز مرگی های یک مامان دانشجو، شایدم ...

روز مرگی های یک مامان دانشجو، شایدم ...

می نویسم تا فراموشم نشود
روز مرگی های یک مامان دانشجو، شایدم ...

روز مرگی های یک مامان دانشجو، شایدم ...

می نویسم تا فراموشم نشود

عیدتون مبارک

سلام. 

امیدوارم حال همگی خوب باشد. 

انشاله فردا صبح عازم مشهدیم. من و پسرم.  

از همین جا می گم که برای هر کسی که اینجا رو خونده ، و به نوعی با من آشناست، برای همه مریض ها و مریضی که الان مد نظرم هست، فردا از حرم امام رضا دعا می کنم، اگر خدا بخواهد! 

خدایا شکرت! 

چدین سال پیش ، یه روزی تو حرم امام رضا یه خانومی یه تسبیح به من داد و از من خواست که به خونه ای که منتسب به موسی ابن جعفر است بروم. با دوستم رفتیم. چه جمعیتی اونجا بود. اون خانوم متولی اونجا بود و کلی نذورات مردم و جمع می کرد و به کسانی که خودش می شناخت می داد. هر چند وقت یه بار که گرفتاری داشتم می رفتم اونجا و هرگز نذر های من اونجا بی جواب نموند. سه سال پیش بعد از چند سال دوباره رفتم و با شوق و ذوق سراغ خانوم غلامی رو گرفتم. چشم های خانومی که اونجا بود پر از اشک شد و گفت چن ماهه که دیگه تو این دنیا نیست.  خدا رحمتش کنه. چشم های رنگی و لبخند مهربونش برای من پر از آرامش بود. رفتارش مثل یه دوست بود. امیدوارم که با ائمه همنشین باشه!

نمی دونم به نیرو و انرژی که توسل و توکل تو زندگی آدما داره چقدر اعتقاد دارید! 

ولی من اثر تفکر رو کاملا بر زندگی باور دارم.    

در برابر بیماری که داره درد می کشه حاجت خیلی از ما ها هیچ چی نیست. 

 ولی خدایا! 

هر کی هر چی می خواد ازش دریغ نکن! 

نظرات 5 + ارسال نظر
مامان امیر علی پنج‌شنبه 16 مرداد 1393 ساعت 01:05 ق.ظ http://amiralinaami92.persianblog.ir/

سلام برای من هم دعا کنید لطفا خیلی احتیاج به دعای دوستان دارم

انشاله که مشکلات همه حل بشه، از شما هم همینطور.
نگران نباشید!

خورشید دوشنبه 13 مرداد 1393 ساعت 10:07 ق.ظ

رفتن ادمهای خوب همیشه دردناکه
تولدت مبارک با تاخییر
برام دعا کن هیوا
از فرشتهی زندگیت هم بخوا با قلب مهربونش دعام کنه

تولد تو هم مبارک.
حتما.

مامان امیر علی سه‌شنبه 7 مرداد 1393 ساعت 02:10 ق.ظ http://amiralinaami92.persianblog.ir/

استشمام عطر خوش بوی عید فطر از پنجره ملکوتی رمضان گوارای وجود پاکتان

ممنون. بخشید دسترسی بهنت نداشتم.

خانم دکتر یکشنبه 5 مرداد 1393 ساعت 10:53 ب.ظ

تو رو خدا منو دعا کن ک ب ارامش برسم

گمگشته همه ماها همین آرامشه. خیلی به این جمله فکر می کنم" خدایا چگونه زندگی کردن را به من بیاموز، چگونه مردن را خود خواهم آموخت" اگه خدا فقط همین یه ذره رو تقلب برسونه، بقیه راه، فقط یه قدمه.
حتما خانوم دکتر. شما هم منو فراموش نکن!

نادم یکشنبه 5 مرداد 1393 ساعت 05:47 ب.ظ http://aziiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiizam.blogsky.com

خدایا ...! ایوب را به زمین بفرست ... می خواهم از صبر برایش بگویم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد