روز مرگی های یک مامان دانشجو، شایدم ...

روز مرگی های یک مامان دانشجو، شایدم ...

می نویسم تا فراموشم نشود
روز مرگی های یک مامان دانشجو، شایدم ...

روز مرگی های یک مامان دانشجو، شایدم ...

می نویسم تا فراموشم نشود

و ماجرایی دیگر از سوسک و دختر عموم

یه دختر عموی مترجم و پژوهشگر دارم که قبلا شاعر هم بود و حالا دیگه نمی خواد اینو کنار عناوینش ذکر کنیم ، که خب ما هم مطرحش نمی کنیم (سوسولن مردم). 

الان داشتیم با تلفن حرف می زدیم. ایشون خونشون اکباتانه و مجرد هستند و تا پاسی از شب هم داشتن فتبال می دیدند که وسط دو نیمه تصمیم می گیرن برن حمام.  

ذکر این نکته ضروریه که دیروز ساختمونشون رو سم پاشی کردند. 

عین صحبت ایشان: 

پاشدم خوشحال و شادان رفتم تو حموم، که تا برق رو روشن کردم ، یه سوسک گنده از تو حوله ام پرید بیرون! نمیدونی چه کردم! فکر کنم هر کی از در خونه من رد شده با خودش گفته "یارو چه دعوایی هم می کنه نصفه شب". انقد با این سوسکه حرف زدم و دعوا کردم انقد سرش داد زدم که بیا و ببین! دادمی زدم که: بیشعور کثافت! از کجا اومدی ؟ ها! من همه اینجا ها رو نشتم؟ عوضی کی اومدی؟ تا نکشمت که ولت نمی کنم که! واستا! و..." وقتی از حموم اومدم بیرون، تازه با خودم فکر کردم که من که می خواستم بکشمش دیگه چرا اینقد خودم و اونو ناراحت کردم. اصن اون اراجیف چی بود بهش گفتم ؟ هیچی دیگه الان هنوزم تو بهتم از اون همه خشم خودم" 

بله دوستان ! این بیماری های ارثی رو همه مون داریم ولی این دختر عموم یه خورده بیشتر! 

تلفن از دست ما سوخت! 

فردا شب خونه اش دعوتیم. یعنی یه هفته است منو کشته! هر روز زنگ می زنه! یاداوری می کنه! دو بار هم تاریخش رو عوض کرده!  

بهش گفتم ما جمعه می آئیم خونت افطاری، بودی که هیچ وگرنه درو می شکنیم میریم تو! والا! مهمونی هم باید زوری بریم !

نظرات 3 + ارسال نظر
محسن طاهری یکشنبه 22 تیر 1393 ساعت 05:42 ب.ظ http://mohsenaziz.blogfa.com

سلام
:)
"به همچنین" یعنی "نیز" :)
الان که چک کردم بارها توی فرهنگ لغت دهخدا به جای واژه ی نیز، از به همچنین استفاده شده.
در اینصورت لفظ به همچنین به تنهایی شاید درست نباشه و بهتره گفت: به همچنین شما! :)))
من مشکلی با تایید نظرتون ندارم:) باز خودتون میدونین:)
گل.

ممنون. من تا حالا هر کی اینو می گفت، فکر می کردم داره از یک غلط مصطلح استفاده می کنه! حالا که درسته منم با تاییدش مشکلی ندارم.

خانم دکتر پنج‌شنبه 19 تیر 1393 ساعت 06:31 ب.ظ

لابد چون تنهاست اینقد دوس داره برید خونشون

نه باب عاشق تنهاییه! جوگیر شد، ما هم رو هوا زدیم و دیگه هم ول نکردیم. مثل دنباله دار هالی هر 72 سال یه بار پیش می یاد.

علی پنج‌شنبه 19 تیر 1393 ساعت 03:33 ب.ظ http://ploton.blogsky.com

سلام وبلاگ جالبی داری وقت داشتی به من هم سربزن خوشحال میشم
عـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی

ممنون.
حتما

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد