روز مرگی های یک مامان دانشجو، شایدم ...

روز مرگی های یک مامان دانشجو، شایدم ...

می نویسم تا فراموشم نشود
روز مرگی های یک مامان دانشجو، شایدم ...

روز مرگی های یک مامان دانشجو، شایدم ...

می نویسم تا فراموشم نشود

پنی سیلین

دیشب رفتم پنی سیلین بزنم. من 15 سال پیش زده بودم، اصلا همچین خاطره ای نداشتم ازش. تا خواست تست کنه و سوزن رو فرو کرد، یه دفعه چنان سوزش گرفت که دستم رو عقب کشیدم. دختره دهنش وامونده بود. با خنده گفت " چه کار کردی؟ چرا دستت رو کشیدی؟ این زیر جلدیه دردش از خود آمپول هم بیشتره تحمل کن!" هیچی دیگه گفت اون دستت. دست دیگه رو بردیم جلو که فرو کرد و احساس می کردم که ماده مذاب داره می کنه تو دستم. پسرم می گفت صدای آی آی منو شنیده!.  

خلاصه دختره (چقدر هم خوشگل بود)گفت :" اگه احساس تنگی نفس یا سرگیجه داشتی بگو ! و رفت. هنوز از در اتاق بیرون نرفته بود که دیدم همه جا داره سیاه می شه. سریع از تخت اومدم پایین و رفتم جلوی در که همسرم رو دیدم. سریع صداش زدم و گفتم دارم بیهوش می شم. خودم رو به تخت رسوندم و پاهام رو دادم بالا. همه جا سیاه شده بود که تا وقتی دختره خودش رو رسوند چون پاهام بالا بود آروم آروم سیاهی کمرنگ شد ولی وقتی فشارم رو گرفت و چند دقیقه ای گذشت کم کم همه چی داشت عادی می شد ولی هنوزم تو سرم سوت و ویز یز بود. خلاصه که دکتر درمانگاه هم اومد و نبضم رو گرفت و گفت نمی خواد بزنی. برات داروی دیگه می نویسم. خیر سرمون می خواستیم خوب بشیم. خیلی وحشتناک بود.  

چون جاش هیچی نشد همسرم می گه فقط ترسیده بودی . ولی اگه ترس بود که باید قبلش حالم بد می شد نه بعد اینکه دختره رفت. تازه مامانم هم یه بار داشتن براش تست می کردند که فقط یادشه سوزن رو تو دستش فرو کردن و بعد در بیمارستان در حالی که 4 دکتر بالا سرش بودن چشم باز می کنه. پس نمی تونم بگم خیلی هم از ترس بوده.  

فقط یه سوالی هنوزم فکر منو درگیر کرده. چرا پزشکان محترم برای درمان ویروسی پنی سیلین می دهند؟ الانم دارم کوآموکسی کلاو می خورم،  که این هم به نظرم درست نیست. من ریه ام داره می سوزه و با سرفه های وحشتناک درد های بدی می گیره، واقعا دو تا دکتر چرا نتونستن برای من درمان درست بدهند.  

فکر کنم باید سومی رو هم برم.

نظرات 5 + ارسال نظر
تامای دوشنبه 16 تیر 1393 ساعت 04:19 ب.ظ

ن به عنوان یه پزشک اگه قابل بدونید البته
شربت آویشن یا همون برونکوتیدی رو توصیه میکنم
چون فکر کنم سرفه های شما تبدیل به حساسیت شده

ممنون خانم دکتر.

خورشید یکشنبه 15 تیر 1393 ساعت 10:37 ق.ظ http://khorshid92129.blogfa.com/

برای سرفه هات از ترکیب شیر ونشاسته استفاده کن
زیاد غلیظ نشه
بعد بخور

آره؟ امتحان می کنیم. منمنون.

خورشید شنبه 14 تیر 1393 ساعت 06:48 ب.ظ http://khorshid92129.blogfa.com/

می دونستید خود پزشکها خیلی خیلی کم دارو میخورن و امپول میزنن
از روش های طب گیاهی استفاده کن بانو بهتر جواب میده
عوارض جانبی ریز و درشت هم نداره

دارو های گیاهی هم جواب نمی ده. فقط سرفه های شدید. کوآموکسی هم گویا تاثیر نداره

مهران سه‌شنبه 10 تیر 1393 ساعت 10:49 ب.ظ http://daneshjoyepezeshki.mihanblog.com/

سلام سخت نگیرین خوب میشه
چقدر شما کم تحملین!

سلام. انشاله!ممنون که سر زدین.تا حالا برا آمپول اینجوری آبروریزی نکرده بودم. این خیلی بد بود. فکر کنم به جای پنیسیلین عصاره فلفل قرمز بود

Birsan سه‌شنبه 10 تیر 1393 ساعت 03:31 ب.ظ http://birsan-21.blogfa.com/

الان من داشتم این پست رو میخوندم فشارم افتاد انقدر که از آمپول میترسم!!!!!!!
من مریض میشم از ترسم دکتر که نمیرم اگه برم هم میگم خوراکی بنویسه حالا اگه زورم به دکتر نرسه و آمپول بنویسه دیگه یعنی میخوام گریه کنم!!داداش کوچولم 8سالشه منو دلداری میده میگه آجی ترس نداره که فقط یه لحظه اولش درد داره.
به نظر منم از ترس بوده،احتمالا فشارتون افتاده بوده.
بخور پونه و قرقره آب نمک ولرم واسه سرماخوردگی خیلی خوبه.
ایشالا که هر چه زودتر خوب بشین.

مرسی. منم دیگه از این به بعد می ترسم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد