روز مرگی های یک مامان دانشجو، شایدم ...

می نویسم تا فراموشم نشود

روز مرگی های یک مامان دانشجو، شایدم ...

می نویسم تا فراموشم نشود

خواهر زاده

من یه خواهر زاده دو سال و 4 ماهه دارم که حسابی شیطون و بلاست. شب ها تا ساعت 2 نمی خوابید و از هیجان بودن ما، یا شعر می خوند و یا با پسرم بازی می کردند. که ما هم از دستشان به ستوه آمده بودیم. 

یه شب که طبق معمول بیدار بود و ما مجبور به شنیدن شعرهایش، تا خوابش ببرد، گوشی را روشن کردم و در تاریکی نزدیکش رفتم و صدای خوندنش را در لینک زیر می شنوید. 

http://s5.picofile.com/file/8134246534/Voice0071.amr.html 

 

وقتی می گه" با صدای چی؟" صدای کلاه قرمزی رو انتخاب می کنه و شعرش رو می خونه. طفلک خواهرم می گه بعضی شب ها همه حیوانات جنگل و شعر های عموپورنگ و کلاه قرمزی و پاندای کونگ فو کار و همه رو باید بخونه تا بخوابه. خاله قربونش بره! 

خیلی هم بزن بهادره. هر کسی به کس دیگری با تحکم حرف بزند ، هم خودش دعواش می کنه و هم به مامانش می گه" دعبا کن!"  

کلا ما این چند روز در حال تربیت شدن بودیم نزد ایشون.

نظرات 3 + ارسال نظر
منجوق جمعه 24 مرداد 1393 ساعت 04:53 ب.ظ

می خواستم پیغام خصوصی بگذارم و با هم حرف بزنیم اما متاسفانه توی بلاگ اسکای این امکان را پیدا نکردم بقیه دوستانی که بلاگ اسکای دارند یک قسمت تماس با من دارند برای پیعام های خصوصی ولی اینجا پیدا نکردمش

سلام عزیزم !با این ایمیل می تونی برام بنویسی. خوشحال می شم .
raziriazi@yahoo.com

Birsan دوشنبه 20 مرداد 1393 ساعت 01:10 ق.ظ http://birsan-21.blogfa.com/

آخــــی چه ناز میخونه دختره؟
"دعبا کن"

پسره و بسیار قلدر. نازی از خودتونه!

خورشید شنبه 18 مرداد 1393 ساعت 07:42 ب.ظ

تنش همیشه سلامت

ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد